یک تابلوی نقاشی نایاب متعلق به سده هفدهم، سه زندگی را در سه قاره، و طی سه قرن به هم گره میزند.آمستردام 1631: سارا دفس اولین زنی است که به عنوان استاد نقاش در انجمن نقاشان لوک مقدس پذیرفته میشود. با اینکه نقاشان زن نقاشی منظره نمیکشند ( معمولا محدود به انتخاب طرح های داخل خانه هستند)، منظرهای زمستانی سارا را مسحور میکند: اونمی تواند تصویر دخترک تنهایی را فراموش کند که غروب هنگام کنار درخت توس یخ زده ای ایستاده و خیره به اسکیت بازی گروهی روی رودخانهٔ یخ زده مینگرد. بر خلاف قوانین نقاشی دوران خودش، تصمیم میگیرد این منظره را نقاشی کند.نیویورک 1957: تنها اثر باقی مانده از سارا دفس، نقاشی بر لبهٔ قاب، روی دیوار اتاق خواب یک وکیل ثروتمند اهل منتهن به نام مارتی دگروت، وارث صاحب اصلی نقاشی، آویزان است. نقاشی زیباست اما منظرهٔ آشفته ای دارد. زندگی زناشویی مارتی نیز همینگونه است. زمانی که یک دانشجوی دکترای تاریخ هنر، الی شیپلی، می پذیرد که نقاشی را برای یک دلال مشکوک جعل کند، زندگی اش به گونه ای با صاحب نقاشی گره میخورد که برای هیچ کدامشان قابل پیش بینی نیست.سیدنی 2000: الی شیپلی، که حالا همه او را به عنوان یک تاریخ شناس و مجموعهدار برجسته آثارهنری میشناسند، در حال آماده سازی نمایشگاهی تخصصی از آثار زنان نقاش دوران طلایی هلند است . اما زندگی هنریاش زمانی به خطر می افتد که آشکار میشود هر دونسخه ی بر لبه ی قاب، اصلی وجعلی، برای نمایش در نمایشگاه در راه رسیدن به موزه هستند...