کتاب مسافر سنت در هزاره سوم مجموعهای است از يادداشتهای روزمره و نوشتههای شخصی محمدرضا زائری است. مهمترین دغدغهٔ او در نوشتن این يادداشتها، ثبت برخی از تجربههای شخصی یک روحانی بوده كه ساكن يک كلانشهر است و در تعاملات اجتماعی روزمره قدری از رفتار و گفتار مردم را برای مطالعه و مرور دیگران به یادگار میگذارد. او بهعنوان یک عضو از جامعهٔ بزرگ روحانیت در میان مردم حضور دارد. روحانیتی كه قرار بود با آغوش پدرانه، مهر و تحملش، پناه مردم و با هدایت معلمانهاش چراغ هدایت زندگیشان باشد. روحانیتی كه بهعقیدهٔ نویسنده گاه نتوانسته به هر دلیل، رسالت و تعهد خود را بهدرستی ادا كند و همین عامل در كنار برخی عوامل و دلایل دیگر سبب فاصلهگرفتن مخاطب عام با این لباس و این شخصیت شده است. در این روزنوشتها محمدرضا زائری كوشيده به اندازهٔ توان و مجال خود و حوصله و تحمل خواننده به این مسئلهٔ جدی بپردازد.