راوی این داستان مرد سالخوردهای است که در فصل آخر زندگیاش تصمیم گرفته تا دیگر کاری با درگیریها و دشمنیهای قدیمی نداشته باشد. او ترجیح میدهد به دیوار خالی و بینقش خیره باشد، دیواری که ناآرامی موجود در سرش را فرومینشاند. آرزویش این است که خود را درگیر چیزی نکند، سکوت کند و لب فروببندد. آنوقت به خود میگوید: «حالم کمی زیادی خوب است.»این کتاب یکی از برجستهترین آثار متأخر والزر است. در هر جمله مسئلهای اساسی و شاید حیاتی مطرح میشود. رمانی که کمابیش از وجود هر نوع قالب صرفنظر کرده و ازاینرو، بیشترین آزادی را بازمیتاباند. خواننده نیز از این آزادی بیبهره نیست: آزادی اندیشیدن، نوشتن و زیستن.مارتین والزر سال 1927 در واسربورگِ آلمان چشم به جهان گشود و هماکنون در اوبرلینگن، شهری در کرانۀ دریاچۀ کنستانس، زندگی میکند. او برای آثار ادبی خود، جایزههای زیادی کسب کرده، از جمله در 1981، جایزۀ گئورگ بوشنر و در 1998، جایزۀ صلح کتابفروشان آلمان. افزونبرآن، نشان پور لُ مِریت به او اعطا شده است.