در این رمان داستان «مارتا اندرسون» پیرزن هفتاد و نه سالهای روایت شده که رویای فرار از آسایشگاه و سرقت از بانک را در سر میپروراند. پیرزن که به هیچ وجه قصد ندارد باقی عمر خود را بر روی یک صندلی راحتی در گوشهای از آسایشگاه بگذراند، تصمیم میگیرد به جای این کار، زندگی پرهیجانی را برای خود بسازد. بدین ترتیب او به همراه چهار دوست قدیمی خود دست به کار میشود. اعضای این گروه پنج نفره که به باند بازنشستهها معروف است، در ابتدا در برابر قوانین سختگیرانه آسایشگاه شورش میکنند. اعتراض اولیه گروه به ساعت خواب و غذایی است که در ظروف پلاستیکی به آنها داده میشود. با بالا رفتن جرأت گروه، اعضای باند تصمیم میگیرند با نقشهای دقیق ابتدا از آسایشگاه فرار کنند و در مکانی بهتر در استکهلم ساکن شوند. قدم بعدی اعضای گروه نیز این است که وارد جرگهی تبهکاران حرفهای شوند.