رضا امیرخانی داستان این رمان را در دهه چهل و پنجاه روایت میکند. مردی به نام قیدار قهرمانی تنهاست و اصول و مرامش یک راز شخصی است. او گارژداری است که کامیونهایش را در تمام جادههای ایران میشناسند.