داستان های مجموعه داستان غیرقابل چاپ اثر سید مهدی شجاعی، نگاهی است آمیخته با طنز به واقعیت های بیرونی و اجتماعی؛ رویدادهایی که خواننده ی داستان ها، ممکن است هر آن با هر یک از آنها در دنیای واقعی مواجه شود. زبان طنز نویسنده در این کتاب، تلخ و گزنده و در عین حال بیدارکننده و آگاهی بخش است. این مجموعه شامل ۹ داستان کوتاه است با نام های: شبیه یک هنرپیشه ی خارجی، آناهیتای شرقی، من به یک لیلی محتاجم، لباس خواب صورتی، راه چهارم، تلخ تر از زهر، همیشه پای یک زن در میان است، خبر مرگ، غیر قابل چاپ. در داستان نخست مجموعه، زنی که به شدت خود را زیبا احساس می کند از سوی مردی واقع بین استهزا می شود. در داستان دوم زنی که کارش تلکه کردن مردهاست، به دام می افتد و رسوا می شود. در داستان بعدی شخصیت اصلی به شدت به معشوق نیاز دارد! در قصه چهارم مرید مرشدی عاشق زن مرشد می شود بی آن که بداند آن زن زن مرشد است. مرشد ایثار کرده زن خود را طلاق می دهد و به عقد مرید درمی آورد. در داستان «لباس خواب صورتی» زندگی مردی تصویر می شود که در پیوند عاطفی با زنش ناکام مانده است. در داستان ششم زنی به شویش خیانت می کند و سرانجام ناچار می شود خود را بکشد. محور اصلی داستان «همیشه پای یک زن در میان است» از نام داستان مشخص است. داستان آخر به تصویر زنی می پردازد که دعوی هنرمندی دارد که راوی داستان کم کم پی می برد که تمام کسانی که او با آنها سر و کار دارد به نحوی توسط زن تطمیع شده اند متن زیر از راه چهارم، تلخ تر از زهر انتخاب شده است: مرد پک عمیقی به سیگارش زد و گفت: «یک راه، کشتن توست. زنی که به همسرش خیانت کرده است.» زن که کنار پنجره ایستاده و تا نیمه آن را باز کرده بود، وحشتزده به طرف مرد برگشت و گفت: «اینطور نیست. خیانت تعریف دارد.» مرد، انگار که حرف زن را نشنیده است، ادامه داد: «راه دوم، کشتن اوست. مردی که به برادرش خیانت کرده است.» زن درست مقابل مرد، نیم خیز بر روی مبل نشست و چشم در چشم مرد گفت: «آنچه او تا به حال کرده خیانت نبوده، فقط محبت بوده نسبت به زن برادرش.» مرد پک دیگری به سیگار زد، زن را می دید و نمی دید و حرفهایش را می شنید و نمی شنید …