لوسیا جانگ زنی اهل کرۀ شمالی است که در دهۀ 1970 در خانواده ای روستایی به دنیا آمد. سختی های دوران کودکی اش را که در فقر و قحطی سپری می شود، به هیچ روی نمی توان با مرارت هایی مقایسه کرد که در بزرگسالی تاب می آورد.او که در محل کارش فریب مرد جوانی را می خورد، ناچار تن به ازدواج با او می دهد، اما پس از تولد فرزندش به خانۀ پدری برمی گردد و مدتی نمی گذرد که همسرش با همدستی مادرش، نوزاد او را در ازای پول و کالا می فروشند. دوران قحطی بزرگ کرۀ شمالی موجب مرگ میلیون ها نفر شده است. او برای نجات خود و خانواده اش، چندین بار خطر می کند و خود را به چین می رساند تا با دادوستد، کمی مواد غذایی فراهم کند…