بزم زمین و آسمان راجور کردندخورشید را دفلاله را شیپور کردند
دختر شدی وچشمهای ی روشنت را
ماهیبرای ی این شب بی نورکردنددختر شدیتا خاک بی مادر نماندتنها،به این نیت تو رامامور کردند
دختر شدی وگیسوانت شال کشمیرعطر تنت را نرگس لاهور کردند
…دختر شدی…اما پدر دختر نمیخواست…