زمانلرزه یکی از مهمترین آثار ادبی و از مهمترین رمانهای کورت ونهگات است، علت این امر پیادهسازیِ تمام بازیهای ادبیای است که ونه گات در رمانهای دیگرش امتحان کرده بود. فضای کلیِ رمان طنز است و داستان یا چند راوی دارد یا پر از داستانهای کوتاه است.
کیلگور تروت از شخصیتهای اصلیِ چند کتابِ کورت ونهگات است: داستان کوتاه مینویسد، ادبیاتِ جریانِ اصلی و خیلی از نویسندهها را تمسخر میکند، پسرش را در جوانی از دست داده، خودش در جنگ جهانی دوم شرکت کرده و مخالفِ جنگ است، خانهبهدوش هم هست. بیشترِ داستانهایی که کیلگور تروت مینویسد داستان علمیتخیلی است، اما به محضِ اینکه مینویسدشان بلافاصله آنها را دور میاندازد. چون به نظرِ او داستان مالِ خودِ نویسنده است و لازم نیست فرد دیگری آنها را بخواند.
در کتاب زمانلرزه کیلگور تروت دوستِ کورت ونهگات، یعنی نویسندهی همین کتاب، میشود. چون باید با هم حادثهای بزرگ را روایت کنند:در سیزدهم فوریهی سال 2001، جهان دچارِ «زلزلهای در زمان» شد و ناگهان ده سال به عقب برگشت. در این ده سال، همهی مردمِ جهان در ذهنهایشان زندانی شدند و تمامِ وقایعِ زندگیشان را تماشا کردند و بهاجبار تمامِ این ده سال را دوباره زندگی کردند. هیچ کس هیچ تغییری نمیتوانست ایجاد کند؛ اگر کسی تصادف کرده با پای خودش به محلِ حادثه میرود، اگر کسی در این ده سال مرده است، دوباره زنده شده و لحظه به لحظه نزدیکشدنش را به مرگ حس میکند!
خود کورت ونهگات هم از شخصیتهای اصلیِ کتاب است و داستان زندگیاش را به زیباترین و طنازانهترین شکلِ ممکن با رمانِ زمانلرزه و داستانهای کوتاهی که کیلگور تروت نوشته میآمیزد. خواننده با خواندنِ این داستانهای درهمتنیده پیش میرود و با مسائلی مثل عدالت و جبر و اختیار و انساندوستی و مفهومِ حیات سر و کله میزند. جاهایی از رمان خواننده را به قهقهه میاندازد و جاهایی دیگر اشک به چشم میآورد و گاهی هم خواننده دچار خشم میشود.