به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) «رقص کلاغ روی شانه های مترسک» نوشته سمیرا ابوترابی، ماجرای دلبستگی غریب جوانی است به پریزاد. کسی که هرگز با عقاید مذهبی پریزاد کنار نیامده است. آنگونه که خود را همچون کلاغی که باید از مترسک دور بشود و نمی تواند میپندارد. می ماند و بر شانه های مترسکش پای می کوبد تا شاید این پایکوبی، کابوس کلاغ گونه بودن را از ذهنش براند و یا پریزاد را همچون مترسکی که برخاک می افتد، از پای درآورد.
پریزاد دختر ایرانی الاصلی است که برای اولین بار به وصیت پدرش به ایران می آید تا شش ماهی را با خانوادهی پدری اش زندگی کند. از آنجایی که در تمام سال های کودکی و نوجوانی پریزاد هرگز رابطه ای با این خانواده وجود نداشته، خود پریزاد هم سرگردان از وصیت پدر و تنها به دلیل علاقه و احترامی که به روح پدرش دارد، با تردید به ایران میآید.
ماجرای رمان از ورود پریزاد به ایران و واکنش ها نسبت به حضور غریب او با ظاهری نه چندان پذیرفته در خانوادهی پدری آغاز می شود و کم کم دامنه ی روابط پریزاد به غریبه ترها می کشد. آدم هایی که دوستدارش می شوند و یا حالت تدافعی نسبت به او می گیرند.
در این میان تمام خود در گیری های یک دختر جوان دارای اندیشه های سنتی و مذهبی، در غالب یک دختر کاملا اجتماعی و به روز، در ارتباط با دیگران و چگونگی پذیرفته شدنش توسط نسل جوان امروز ایران، تم اصلی رمان را به خود اختصاص می دهد.
این رمان راویتگر دغدغه های دختر ارزش گرای امروز ایران است که میخواهد در کنار تمام بایدها و نبایدهای ارزشی اش رابطهای سالم و حاکی از مهر، با اطرفیانش به رغم جنسیت و اعتقادات آنها داشته باشد. و به همین منظور نویسنده پریزاد قصه اش را در کشمکش عاطفی با اشخاص متنوع و متعددی قرار داده و بدون چشم پوشی یا حذف نکتهای، به خواننده اش ارائه کرده است.
روایت این کتاب توسط یکایک شخصیت های آن انجام گرفته و به همین جهت از موضع گیری یک جانبه در آن پرهیز شده و نویسنده سعی کرده تریبون را برای تمام شخصیت های قصه اش آزاد بگذارد...