«تَرلان» پرنده ای است وحشی که در آذربایجان دیده می شود و نامی است که آذری ها برای فرزندان دختر خود برمی گزینند. ترلان قهرمان اصلی به وقت بهشت و راوی این کتاب است. او در شرکتی به عنوان مترجم مشغول به کار است و در یک اتفاق سنتی به نام خواستگاری با همسر آینده اش باران آشنا می شود و با هم ازدواج کرده و زندگی عاشقانه ای را آغاز می کنند.